ساخت وبلاگ
#به_قلم_خودم#تولیدی وقتی دلت تنگ می شود… فکر کن چه دردناک است این حسرت،که دوستت داشته باشد و دوستش داشته باشی ولی دستت به دامانش نرسد…غمِ غم های آقا همین است!وقتی می بیند تا زانو رفته باشی در گلِ گناه…وقتی می بیند فکرت درگیر است ودست هایت اسیر بندهای معصیت شده است!می دانی !؟گاهی برای رسیدن دیر می شودآنقدر که دست هایت نمی رسند حتی…گره از بند پاره پاره شده ی معصیت وا کنند!نشد دیگر !قرار این نبود که در لابه لایستون های غفلت جا خوش کنی و برای فرار از سرمای زود گذر اطراف پتویی دور خودت جمع کنی !گاهی برای رفتن دیر می شود وحسرت ِ لبخند چشمان براق وشادت از گرفتن شاخه گلی در دست، در دلت می ماند !هی زل بزنی به مسیر کم رهرو…هی نگاه کنی به مردی غریب ومظلوم اما شجاع مثل مولایش علی (ع)… ماورای آن درختان بلند مه باران ، زیر آسمان بی زر وبرق ایستاده است و چشمان نگران اما امیدوارش را بهراه آمدنت دوخته است!قدم هایت را سریع تر بردار !او نمی خواهد پاهایت در این مسیر سرد ویخبندان منجمد شود!دستانت سرد نشودو اما…جهان درونت سرد نشودآن طور که نتوانی گرمای خورشید عالم تاب وجودش را حس کنی….!اگر یک قدم به سوی او برویده قدم به سوی تومی آید !واین جانقطه ی افتراق است!این جا از سریع آمدنش به سوی تو وکند رفتنت به سوی اومعلوم می شودکه او..عاشق تر است ! راستی چرا این قدر کند به سوی او قدم بر می داری ؟ Http://nasamatblog.ir ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : talashgarepenhan بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 22:54

​هیچ می دانستی که  گیاهان به توجه تو نیاز دارند ؟ مثلا آن کُنارهایی که در درختان ِسدر اول شکوفه می زند وسپس ردای سبز خویش را بر تن می کند وپس از آن رنگِ نارنج که هویت خویش است را … توجه تو نیز، مرا بزرگ می کند مرا رشد می دهد شکوفا می کند! اصلا وقتی آفتابِ زندگی کسی شدی ؛دیگر روا نیست توجهت را حتی در روزهای ابری از او دریغ کنی … می دانی … نمی گویم می میرد ونفس باسینه ی او وداع می گوید! بلکه میگویم ،ساحت ِوسیع زندگی را در نظر او تنگ می کنی    … چرا که نفس زدن لازمه ی بقاست وزندگی کردن ،قدم اول زنده بودن است… من حتے نمی گویم که تو اگر توجهی نکنی  دنیا به کارش ادامه نمی دهد! یااینکه دیگر لب کسی ،تسلیم لبخند نمی شود… من می گویم ،‌گیاهانی که به توجه تو نیاز دارند دیگر قد نمی کشند ، شکوفه نمی دهند ، سبز نمی شوند ،وهویت خویش را گم می کنند .. می دانی ؟ تو دنیا را زیادی ،جدی گرفته ای دنیایی که به اندازه ی سبز شدن ،کُنار درختِ مادر بزرگ طول می کشد !جای ماندن نیست…. که دلت را.. این صفحه ی نازک وحساس را اسیر خارهای نکبت بار او بکنی …. بدبختی ما ازین جدی گرفتن ها شروع می شود! شروعِ ناآرامی ها ،شادن نبودن ها،همین جدی بودن ماست… می بینی ؟ این جدی گرفتن ها ، جرات قدم زدن زیر باران را از ماگرفته است جرات نظر به آسمان وشمارش ستاره ها… جرات توجه به گیاهان سر به فلک کشیده  جرات لبخند زدن وخندیدن! جرات عشق وعاشق شدن… زندگی را فقط همان لحظه جدی بگیر که مرگ را سارق فرصت های خویش بدانی ….Http://nasamatblog.ir ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : talashgarepenhan بازدید : 98 تاريخ : چهارشنبه 22 تير 1401 ساعت: 22:54

#به_قلم_خودم #تولیدی تمام دلم به سوی توست؛و ذره ذره ی وجودم ، حقانیت ولایت تو را فریاد می زند.نفس به نفس شوق زندگی در دیاری را دارم که بر بام آسمانش پرچم حکومت تو بر افراشته است !مولای من …به عش ...ادامه مطلب
ما را در سایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : talashgarepenhan بازدید : 123 تاريخ : سه شنبه 25 دی 1397 ساعت: 19:46